فرانكلين لوئيس و مولانای بلخ
ارسالي يلداش يکدش ارسالي يلداش يکدش


پس از رينولد الين نيكلسون فقيد(1945- 1868 و آثار گرانقدري كه در زمينه عرفان و ادب فارسي، خاصه با تصحيح و شرح مثنوي مولانا جلال الدين بلخي، به فرهنگ ما تقديم كرد، و پس از شادروان آنه ماري شيمل(2003 –1922) و تحقيقات عشق آميزي كه از او درباره ي تصوف اسلامي و بزرگان ادب و عرفان فارسي، خاصه مولانا جلال الدين بلخي، به يادگار ماند، امروز در ميان محققان و دانشمندان انگليسي زبان نام پرفسور ويليام چيتيك(1943) از همه مشهورتر است. چيتيك از جمله ديگر آثار خود، درباره ي مولانا جلال الدين بلخي نيز تحقيقات ارزنده اي منتشر ساخته است، اما چنين به نظر مي رسد كه عنايت او به حكمت و فلسفه بيش از عرفان عاشقانه مولاناست. وقتي به آثار ارجمند و پرمايه اي كه چيتيك درباره ي ابن عربي منتشر ساخته است نظر مي كنيم و آنها را با تتبعاتي كه درباره ي مولانا به عمل آورده مقايسه مي كنيم، ناگزير او را به عنوان عربي شناسي مي بينيم كه به مولاناي بلخ نيز گوشه چشمي دارد. دكتر چيتيك، با آنكه بي شك از نام آوران انگليسي زبان روزگار ما در زمينه فلسفه و عرفان است، که در رشته علوم تاريخ تزدکتورايش را مي نويسد.


فرانكلين دين لوئيس(Franklin Dean Lewis) و اما از او كه بگذريم، در ميان انگليسي زبانان شيفته ادب و عرفان فارسي به دانشمندان مولوي دوستي بر مي خوريم كه سنش هنوز به چهل و پنج نرسيده است و بايد براي تحقيقات آينده پيرامون ادب فارسي، خاصه معرفي شايسته و عالمانه مولانا جلال الدين به غربيان و امريكاييان اميد فراوان به او بست. از اين جهت بر خوانندگان امريكايي آثار مولانا انگشت تأكيد مي گذارم كه كالمن باركس (coleman Barks) استاد بازنشسته رشته ادبيات انگليسي دانشگاه جورجياي امريكا، ودي پك چوپرا (Deepak Chopra) پزشك هندي الاصل امريكا نشين، و امثال كمتر معروف آنان، شعرهايي به نام مولانا در آن قاره 250 ميليون نفري منتشر مي سازند. و صد البته به دست ديگر مردمان انگليسي زبان بريتانيايي و استراليايي هم مي رسد، كه چهره اي امريكايي از مولانا در ذهن آنان مجسم مي سازد و با فرهنگ بي قيد و بند امريكايي بيشتر سازگاري دارد تا با معارف و فرهنگ ومولانا جلال الدين، هر چند كه موجب افزوني فراوان شهرت مولانا در غرب شده است با كمال تأسف، رنگ و بوي عرفان ندارد ـ انگار كه مولانا امريكايي بوده، در همين اواخر قرن بيستم در دل نيويارك به دنيا آمده، و در مكتب دكتر باركس و دگتر چوپرا و امثالهم تربيت شده است.
عيب بزرگ كار در اين است كه اين گونه افراد در حالي اشعار مولانا را به گمان خود به انگليسي ترجمه مي كنند كه نه علوم مي دانند و نه ادبيات فارسي مي شناسند. خطر بزرگ تري كه از اين گونه ترجمه هاي ناشيانه ما را تهديد مي كند ترجمه هاي آينده اي است كه بي ترديد اهالي زبانهاي ديگر مانند فرانسويها، آلمانيها، سويسي ها و غيره از روي نوشته هاي انگليسي اينان به زودي روانه بازار اروپا خواهند كرد و ما در اين سوي كره زمين، در زادگاه مولانا، شادمان از اين خيال كه شعرهاي او در امريكا هفتصد ـ هشتصد هزار به فروش رفته و پرخواننده ترين كتاب فلان سال در امريكا بوده است.
اين است كه وقتي با محققي پرشور و مستعد و برخوردار از نيروي شگرف جواني رو به رو مي شويم و او را داراي استعداد، نبوغ سرشار، علاقه و پشتكار فراوان مي يابيم كه در ميان مردمان آسايش طلب آن قاره صنعت پرور سرمايه خيز، با تحمل مشقات زندگي دانشگاهي و دانش پژوهي، عمر را در راه گسترش زبان و ادبيات فارسي به قدم صدق و ارادت طي مي كند، بايد با كمال فروتني خوش آمدش گوييم، آفرينش بخوانيم، او را از قبيله خود بدانيم و دست كم وسايل تحقيق را در اختيارش گذاريم ـ اينها توقعات گزافي نيست.
دكتر فرانكلين دين لوئيس، از آغاز دوره ي اسپرانتوری ( دوره آموزش قبل از دوکتورا يا ليسانس)او حساب كنيم، بيست و پنج سال از زندگاني خود را صرف آموختن زبان و ادبيات فارسي كرده؛ بيش از هفت سال است كه به تدريس زبان و ادبيات فارسي مشغول است، و نكته شايان توجه در زندگي علمي او همين است كه در سراسر دوران تحصيل و تدريس سي و دو ساله خود با زبان و ادبيات فارسي و لوازم آن از قبيل زبان و ادبيات عربي و علوم اسلامي زيسته و همه تحقيقات او منحصر به همين رشته وسيع بوده، بنابراين از او دانشمندي توانا در رشته ادب فارسي آفريده است؛ پايان نامه دكتري فرانكلين لوئيس درباره سنايي و پيدايش غزل فارسي است كه جايزه بنياد تحقيقات را نصيب وي ساخت؛ مقالاتش درباره حافظ و رندي،‌حافظ و موسيقي و گلستان سعدي در دائرةالمعارف چاپ شده است؛ مهم ترين كتابش درباره مولانا جلال الدين جايزه انجمن دوستي بريتانيا و كويت را به دست آورد؛ و اينها همه از توانمندي او در زمينه تحقيقات مربوط به ادب فارسي خبر مي دهد.
فرانكلين آموختن زبان و ادبيات فارسي را در سطح دانشگاه از بركلي (Berkeley) گروه مطالعات خاور نزديك، آغاز كرد و قبل از آنكه در سال 1983 دوره كارشناسي را در آنجا به پايان برساند، دو سال (2- 1981) در دانشگاه ليدز انگلستان به تحصيل زبان و ادبيات عربي ادامه داد. سپس به دانشگاه شيكاگو، گروه زبان و تمدنهاي خاور نزديك، رفت و در سال 1995 در رشته زبان و ادبيات فارسي به اخذ درجه دكتري نائل آمد و تا دو سال در همانجا به تدريس زبان و ادبيات فارسي پرداخت. او اكنون در شعبه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه اموري (Emory University) است كه در شهر آتلانتاي ايالت جورجياي آمريكا قرار دارد،مصروف تدريس است . ژوزف زيدان، پروفسور ايرالاپيدوس، پروفسور يونگ، و پروفسور فقيد فضل الرحمان در شمار مشهورترين استاداني بوده اند كه فرانكلين دين لوئيس از آنان ادب فارسي و عربي و علوم اسلامي آموخته است.


مولانا ديروز تا امروز، شرق تا غرب
فرانكلين لوئيس در دهه 1970 در كاليفرنياي جنوبي با انديشه هاي لاهوتي مولانا آشنا مي شود و به او دل مي بازد. تحقيقات براون، نيكلسون و آربري را درباره ي او مطالعه مي كند و طي دوران تحصيلات دانشگاهي خود، پس از آشنايي با زبان و ادب فارسي، آثار مولانا را به زبان فارسي مي خواند. رفته رفته با كمال شگفتي متوجه مي شود كه فرهنگ عاميانه مردم پيام آسماني اين عارف عاشق الهي را تغيير داده و آن را در بازار كتاب مشتري سالار امريكا تا حد نازل ترين معيارهاي فرهنگ غير مذهبي امروز آن ديار پايين آورده است.
بنابراين تصميم مي گيرد محققانه و جامع درباره مولانا تأليف كند. به نظر او دانشمندان پيشين به جنبه تاريخي زندگاني مولانا توجه كامل نكرده اند و از آن به سرعت گذشته اند. از اين رو، تحقيقات خود را بر شناختن مولانا از منظر واقعيات تاريخي معطوف مي سازد و ثمره تلاشهاي چند ساله خود را در كتابي به نام مولانا، ديروز تا امروز، شرق تا غرب(Rumjpast And Prsent East And West) مي گنجاند.
فرانكلين لوئيس كوشيده است در اين كتاب شرح زندگاني، افكار و انديشه هاي مولانا را از زاويه حقايق تاريخي به قلم آورد و همچنين تأثير افكار و آثار او بر متفكران، نويسندگان، هنرمندان و حتي سياستمدا ران شرق و غرب نشان دهد. وقتي همه ششصد و پنجاه صفحه اين كتاب پرمايه را ورق مي زنيم از بسياري اطلاعات و اعداد و ارقامي كه ماهها و سالهاي وقايع گوناگون مربوط به زندگاني مولانا يا صفحات كتابها و شماره هاي نوارهاي مختلف و حتي شبكه هاي اينترنتي مربوط به او را نشان مي دهد در شگفت مي شويم. تحقيقات مفصل دكتر لوئيس در واقع دايرةالمعارف مولاناست كه وقايع مستند تاريخي روزگاران تولد تا درگذشت او را در بر مي گيرد و افزون بر اين، مشتمل است بر معرفي تقريباً همه دانشمندان و نويسندگان افغاني، ترك و عرب و هندي، پاكستاني و ايراني و اجله علماي اروپايي و امريكايي و ملل ديگر كه هر يك به نوعي در زمينه معرفي آثار و افكار مولانا و شرح زندگاني او قلم زده اند. و آثار ارزنده آفريده اند ـ از تأليف و ترجمه كتاب گرفته تا سرودن شعر و اجراي برنامه هاي موسيقي و نمايشنامه و امثال آن. لوئيس به همين بسنده نكرده است و بخشي از كتاب مولاناي خود را به معرفي آثاري اختصاص داده كه در رسانه هاي همگاني به صورت فيلم، نوار ويدئو و نوار صوتي از اشعار او فراهم آمده يا به صورتهاي ديگر مانند بالت و اپرا و رقص ارائه شده است. آدرس سايتهاي اينترنتي مربوط به مولانا را نيز مي توان در كتاب لوئيس پيدا كرد.

اما قسمت اعظم كتاب مولانا، ديروز تا امروز، شرق تا غرب، يعني در واقع دو سوم اين كتاب صرفاً به خود مولانا اختصاص دارد كه چهار بخش كامل از بخشهاي پنجگانه آن را تشكيل مي دهد. اين بخشها به طور خلاصه، درباره سلطان ولد(سلطان العلما)، سيد برهان الدين محقق ترمذي، شمس الدين تبريزي،‌فرزندان مولانا و اخيان مريد او، حسام الدين، صلاح الدين، دانشمندان و حكمرانان معاصر او، تأثير مربيان و آموزگاران و معاصرانش بر او، همچنين تأثير شيوه تفكر و زندگي مولانا بر جامعه علمي، سياسي و مردم هم روزگار او و بسياري مطالب ديگر از جمله ايجاد سلسله ي مولويه، چلبي ها، تغيير شيوه ي زندگي و تمايلات آنان پس از مولانا تا به امروز سخن مي گويد. دكتر لوئيس در بخشي ديگر از اين كتاب كوشيده است با ديدي انتقادي و نكته بين به مقايسه سخنان مناقب نامه نويسان از قبيل افلاكي و سپهسالار و تذكره نويساني چون جامي و دولتشاه سمرقندي بپردازد و برخي واقعيتهاي زندگي مولانا را از پرده پر ابهام افسانه ها و حكايتهاي آنان بيرون كشد.
در واقع، لوئيس در اين چهار بخش نشان داده است كه مولانا از زمان كودكي تا جواني و پيري به چه افرادي از فقيه و عارف و زاهد، عرب و مسلمان و حتي مسيحي نشست و برخاست مي كرده، چه درسهايي خوانده و در كجا تحصيل كرده و در چه فضاها و محيط هايي زيسته و كدام عوامل دنيايي و مادي، معنوي و روحاني، و حتي سياسي بر منش او و بر افكار او تأثير گذاشته تا مولانايي شده است كه در مثنوي معنوي و در غزليات شمس مي بينيم. فرانكلين لوئيس، خودش، در مصاحبه اي راجع به كتاب مولاناي خود مي گويد كه گذشته از علاقه غربيان به مولانا، دليل ديگري نيز سبب تأليف اين كتاب مفصل شده و آن تمايل او به معرفي چهره حقيقي مولانا به شيوه علمي و مستند به اسناد تاريخي بوده است.

دليل ديگر، انجام كاري علمي و ماندني بود.... چهره مولانا در غرب تجاري شده است و حتي دانشمنداني كه درباره ي مولانا به تحقيق پرداخته اند نيز كمتر به چهره او از ديدگاه تاريخ نظر انداخته اند. من در اين كتاب سعي كردم به اين چهره مولانا توجه كنم و ببينم آيا با مداركي كه موجود است مي توان از دريچه ي تاريخ چهره مولانا را بهتر شناخت يا نه؟ و اميدوار بودم و هستم كه اين كتاب بتواند بر مبناي پژوهشهاي آينده قرار گيرد. يكي از جالب ترين و تازه ترين مباحثي كه لوئيس در اين كتاب مطرح كرده، تاريخ آشنايي غرب با مولاناست،‌كه قبل از دوصد سال پيش با خاطرات مسافران اروپايي از سفر به تركيه و ديدار با مولويان و تماشاي مراسم سماع و آداب ديگر آنان آغاز مي شود. نوشتن چنين كتابي، بي ترديد، نيازمند تحقيق مستمر در آثار بسياري است كه از مطالب ديگر درباره مولانا هم سخن گفته اند. من به تحقيق نمي دانم كه دكتر لوئيس چند سال از عمر خود را صرف تحقيق و يادداشت برداري و تأليف كتاب مولاناي خود كرده ولي رنج فراوان او از فحواي سخنش پيداست.
او مي گويد: در حالي كه كتابهاي مرجع را در اتاق نشيمن منزلمان برگرد خود روي هم چيده بودم، تا ساعت پنج و شش بامداد خميده پشت مي نشستم. شانه هايم به شدت درد مي گرفت و به سبب بي خوابي دچار سردرد مي شدم، و با اين حال كار مي كردم تا اين كتاب به اتمام رسيد.
October 20th, 2004


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان